امروز یه نظرسنجی جالب از دوستای اینستاگرامیم انجام دادم. راستش منبعش هم یکی از بچههای دبیرستان بود که دوان دوان اومد سراغم و گفت کراش ۳ سال پیشش یه استوری عجیب گذاشته وفلان سوالارو ازم پرسیده و چی بگم و واقعی جواب بدم یا نه؟
خلاصه در جریانی که ما داشتیم میخندیدیم و فکر میکردیم جواب سوالای ایشون رو چی بنویسیم به ذهنم رسید که منم این استوری رو بذارم و یکم کنجکاوی کنم درمورد خودم. خصوصا اینکه اهل هیچ کدوم از این کارای پیام ناآشنا و نظرتون رو راجع به من بگید وفلان و اینا نبودم ـ همچنین شروع سال جدید و جوگیری و اینا ـ گفتم ببینیم نظر ملت در مورد ما چیه و امسال باید چه چارهای بیاندیشیم.
اولش که انتظار داشتم تعداد انگشتشمار دوستای صمیمی همیشگی جواب مثبت بدن به نظرسنجی و یه سری جواب بامزه بدن و بخندیم همه، اما با سرازیر شدن دوستای قدیم و جدید و اساتید و سال پایینیها و سال بالاییهای قدیمی و جدید به دایرکت اینستاگرامم به قولی اینجوری شدم که " دکمه غلط کردمش کجاس؟"
ولی با دیدن جوابهاشون واقعا قلبم به تپش افتاد و خوشحال شدم و گاها متعجب! بگذریم که خیلی از پسرا بی جنبه بازی دروردن و فکرهای ناجورکردن و تیکه انداختن( که البته تصمیم گرفتم برای بقیهاشون سانسور شده بفرستم یا کلا نفرستم!)، چندتا از همکلاسیهای راهنماییم جوابای باحالی دادن و خوشحالم کرد که هنوز با افول شخصیتم آشنا نشدن :دی یعنی هنوز منو همون آدم قدیمی با اعتماد به نفس و پر قدرت و شاد میدونن. اما خب بعضی چیزها هم بود همه قشر از دوستام بهش اشاره کرده بودن.مثلا یه چیزی که تو همه مشترک بود و همه گفته بودن ( چه قدیم چه جدید) صفت مهربونی من بود. این خوشحالم میکنه. چون تا حدی همیشه فکر میکردم خیلی با شخصیتهای مختلف متفاوت رفتار میکنم و بعضی اوقات سنگدل میشم. یه چیز خیلی جالب این بود که در مورد سپری کردن شب همه به یک جای آروم و صحبت و فیلم دیدن و کتاب خوندن اشاره کردن ! همه !!! نمیدونم همه اینارو احتیاج دارن یا اینکه حس میکنن با من این کارا بهشون آرامش میده. البته استثنا هم بود دیگه... یکی گفت رو سقف خونه دراز بکشیم و به زندگی فکر کنیم..واقعا جذاب بود.... یکی دیگه گفت تو کویر زیر آسمون پرستاره بغل آتیش اینقدر حرف بزنیم تا صبح بشه. اما اونی که خوابش رو به من ترجیح داد از همه صادق تر بود:))) چند نفر به قدم حسودی کرده بودن که بازم خندهدار بود. یه کلک دیگه هم که زدم این بود که سوالی که در مورد اتفاقی که دوست نداشتن بیفته رو گفتم در مورد خودش بگن. و خب سطح دغدغههای آدمهای مختلف رو اینجوری میفهمیدم. خیلیا درسی و زندگی آینده بود، یه جمعی رابطه بود و تعداد انگشت شماری خانواده بود. و یکی از همین جوابا نظر منو راجع به شخص جواب دهنده کاملا عوض کرد.
صداقت بچهها رو واقعا ستایش میکنم. خب بعضیا گفته بودن در حد همین دوستی که هستیم میخوان رابطه باشه و خب خیلیام لطف داشتن و گفته بودن میخوان بیشتر باهام آشنا بشن. فقط " موش صحرایی" عزیزم گفته بود ازدواج و من حسابی از دستش خندیدم و همون دوست دبیرستانم که منشا شروع شدن این داستان بود. عجیب ترین جواب رو از یکی از دخترای راهنمایی داشتم که زیادم باهم صمیمی نبودیم. حتی همکلاسی هم نبودیم! فقط هم مدرسهای بودیم و سالهاست ندیدمش. جواب داده بود استاد و شاگردی. شاید اگر یکم بیشتر باهاش روال بودم میپرسیدم چرا اینجوری جواب داده. دلنشین ترین جواب هم یکی از بهترین آدمای زندگیم داد.. ماست و خیار ! :))) اونطور که معلوم شد من ماست و خیارشم اوون نمکشه :)) عالیه این بشر.
این کاری که امروز انجام دادم یه دید کلیای در مورد لایههای شخصیتم بهم داد. مثلا بهم نشون داد که با دوستای نزدیکم چه رفتاری دارم و چه آدمی رو تو ذهنشون از خودم ساختم در حالی که یه دایره بیرونتر از این دوستای صمیمی یه شکل کاملا متفاوتم! البته که جز دوستای صمیمیم هیچکس دیگهای نقطه ضعفهام رو نگفت! .. دقیقتر بخوام بگم ۳ نفر بیشتر در مورد نقاط ضعفم حرف نزدن که خب ۳ تاشون هم تا حدی نزدیک بود جواباشون. ایشالله که تو سال جدید این نقاط ضعف رو هم کمرنگ کنیم و بدترش نکنیم. برای دل اوون عزیز جان هم، تره و سبزیجات خشک ماست و خیارمون رو زیاد نکنیم :دی
گاهی اوقات خوبه اینکارا. آدم از زندان شیشهای که برای خودش درست کرده بیرون میاد. صدای آدما به گوشش میرسه. جایگاهی که تو دید بقیه داره رو میفهمه . اگه مثبت باشه و حتی خودش حس کنه که اینقدریم که اینا فکر میکنن من آدم خوبی نیستم سعی میکنه که اونا رو راضی نگه داره و واقعا به اوون آدم با اعتماد به نفس بالا و پر قدرت و با جذبه و نیرومند تبدیل بشه. اگرم نظرشون منفی باشه که میفهمه اشتباه کار کجاس و درستش میکنه ( اگرم چرت باشه که میدونه خودش دیگه ... اهمیت نمیده! به همین سادگی )
خلاصه که گاهی ماست و خیار بودن برای نمکهای زندگیتون هم باعث میشه لبخند بزنین که واقعا حیف لحظهای رو بدون لبخند زدن از دست داد!
آهنگ پست: The thief and Moon- shawn James