عجیب است...
روزی سال بالایی هستند، روزی دیگر مهندس، روزی دیگر هم دانشگاهی، روزی دیگر آشنا، روزی دیگر ...
با هزاران شوق ذوق جلویتان سبز میشوند، انگار همیشه بودهاند؛ انگار همیشه هستند...اما فردایش...
مهندس بودن واژهی غریبانهایست. مسئولیتی که با خود به دوش میکشد، آنقدر سنگین است که هرکسی از پس آن برنمیآید! پس چطوری..؟ بگذریم.
باورش سخت است. سخت است ببینی دوستانت میروند، دوستانت از پروژهای دفاع میکنند، دوستانت حرفهایی را میزنند که سالها با آن فاصله داشتهای اما حال ثانیه به ثانیه با رشد نمایی به تو نزدیک میشوند!
کی باورش میشد استوری بذاریم از دوستانی که هنوز باور داشتیم ۲ سال تا مهندس شدنشان مانده! ۲ سال تا رفتنشان... ۲ سال تا خداحافظی کردنشان...
از حالا به بعد چطور میشود؟ هم دانشگاهی هستیم؟ دوست هستیم؟ آشنای قدیمی؟ یا...؟